♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ کودکی ام را که مرور می کنم ، قشنگ ترین قسمت های آن ، تعطیلاتِ آخرِ هفته بود پنج شنبه هایی که با اشتیاقی عمیق ، از مدرسه سمتِ خانه می دویدیم و در سرمان هزار و یک برنامه برای این یک روز و اندی بود و چه بی هزینه شاد بودیم و چه سرخوشانه می خندیدیم برای بچه های امروز نگرانم نگرانم از ذوقی که برای تعطیلاتِ آخرِ هفته هایشان ندارند از کبرای قصه که تصمیمش را گرفت و توی همان روزها و حوالیِ دلخوشی و بارانِ ساده و بی شیله ی کودکیِ ما ، خودش را جا گذاشت از کوکب خانمی که دیگر نیست و چوپانِ دروغگویی که شاید یک شب که ما حواسمان نبود ، گرگ ها آمدند و همراهِ ترس هایِ کودکیِ ما ، او را دریدند امروز بچه ها ساده نیستند ! همه چیز را می فهمند ، هیچ غولی را باور ندارند و از هیچ دیوی هم نمی ترسند و من از این ساده نبودن ، و من از این نترسیدنِ شان ، می ترسم ما کودکانِگی و لبخند را در کودکیِ خودمان جا گذاشتیم ما خودمان را و دلخوشی هایِ ساده ی خودمان را ادامه ندادیم و حالا ما مانده ایم و کودکانی که "کودکانه" نمی خندند که اشتیاقی برای هیچ چیز ندارند که نوساناتِ ارز و تمامِ اخبارِ ریز و درشتِ روز را می دانند کودکانی که زودتر از چیزی که فکرش را می کردیم ، بزرگ شدند و من از این بزرگ شدن های بی مقدمه می ترسم
*-*-*-*-*-*-*-*-*-* پنجشنبه از راه رسيد و امواتمان دل خوشند به اين پنجشنبه ها به يك فاتحه يك صلوات يك خدابيامرز همين هابرايشان يك دنياست درآن دنيا شادي روحشان فاتحه مع الصلوات *-*-*-*-*-*-*-*-*-*
قسمت یازدهم " آرامش " ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بیخوابی و شوریدگی ناهید هر لحظه بدتر و بدتر میشد چشمانش گود رفته بود و هر دستی که روی پوستش میکشید کبودی اش تا چند دقیقه باقی میماند قرص و دارو هم کارساز نبود از بیخوابی ضعیف شده بود و مدام سرگیجه میگرفت دیدن وضعیت ناهید، خسرو را پریشان کرده بود و کاری هم از دستش بر نمی آمد و مدام نگاهش میکرد و چشمانش پر میشد و بغضش میگرفت تنها چیزی که ناهید را کمی آرام میکرد نواختن ویولن بود نواختن ویولنی که خسرو را نا آرام میکرد و ناهید را آرام خسرو تمام این نت ها را آماده کرده بود که شاید روزی برای چشمان سرشار از عشق ناهید بنوازد که برای بوسه برق میزند یا آن نیمه شبی که معاشقه به پایان رسیده و ناهید روی دستانش لم داده است برای آن بعد ازظهر پنج شنبه ای که ناهید پیراهن کوتاهی پوشیده و در بالکن موهایش را تاب میدهد و خورشید لای گیسویش عاشقی تمرین میکند برای آن زمانی که ..... اما حالا با تمام احساسش برای حال ناخوب ناهید مینواخت تا کمی رنگ آرامش بگیرد حالا تنها دغدغه اش خوب شدن ناهید بود و عاشقی یادش رفته بود آدم ها وقتی حالشان خوب نیست و دلشان گرفته باید یک نفر را داشته باشند که هر چه در دل دارند برایش بگویند و بگویند و بگویند و آخر از خستگی روی زانویش خوابشان ببرد حالا نوبت چنگ زدن گیسو و هر از چند گاهی بوسیدن پیشانی ست که خسرو دل در دلش نبود برای نوازش ناهید شب از نیمه گذشته بود و عمه فرحناز خوابش برده بود که خسرو زیلویی در حیاط پهن کرد و ناهید کنارش نشست تا شاید بی خوابی اش اندکی رنگ آرامش بگیرد خسرو ساز را در دست گرفت و ناهید خیره به تصویر فرخ در گوشی تلفن همراهش ،دل سپرد به سازی که غم چندین سال عاشقی و دم نزن در آن جاری بود خسرو آنشب بی پروا مینواخت و چشمانش را باز نمیکرد که ناهید به رسم گذشته شروع به خواندن کرد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ هر ماه از سال که میرسه راجع بِت شعر میگم یا متن مینویسم از اون فروردین بگیر بیا تا همین آذر و بعد ها دی و بهمنو اسفند برامم فرقی نداره بارون بیاد یا هوا آلوده باشه شب باشه یا دمه غروب شنبه یا سه شنبه یا پنج شنبه و جمعه شعر میگم مینویسم و مینویسم و مینویسم راستش من از اینهمه " تکرار " خسته شدم بیا یه کارِ جدید بکنیم ایندفعه تو بمون من میرم من میرم تو بشین منو بنویس دلتو خوش کن به چهار تا لایک و بازدید هر روز به امید اینکه من نوشته هاتو میخونم بنویس به امید اینکه بالاخره آوازه ی نویسنده شدنت به گوش منم میرسه ادامه بده منم میشم یه آدم بی رحم و اصن برام مهم نیست که تو چیکار داری میکنی؛ اصن تو رو فراموش میکنم چطوره؟ توام هی منو مینویسی هی منو مینویسیو کاغذت خیس میشه دستات میلرزه سردت میشه الهی دورت بگردم نه ... من راضی نیستم همون " تو " برو من مینویسمت *baghal* ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ علی نیکنام راد
ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ است ... ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﮐﻬﻦ، ﻳﺎﺩ ﻣﻴﮑﻨﻴﻢ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﺸﺎﻥ ﻭ ﻣﮑﺎﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺟﺪﺍﺳﺖ ... ﻳﺎﺩ ﻣﻴﮑﻨﻴﻢ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﺸﺎﻥ ﻣﻴﺸﻮﻳﻢ ... ﻳﺎﺩ ﻣﻴﮑﻨﻴﻢ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ که ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ دﺍﺭﻳﻢ ... ﺩﻟﻤﺎﻥ ﮔﺮﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﭘﺪﺭﻫﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ، ماﺩﺭﻫﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ... ﺩﻟﻤﺎﻥ ﮔﺮﻡ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﺮﻫﺎ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﻫﺎﻳﻲ که ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ... ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺁﻥ ﻋﺸﻖ ﻫﺎﻱ ﺑﺎﺭ ﺑﺴﺘﻪ ... ﻓﺎﺗﺤﻪ ﺍﻱ ﺭﻩ ﺗﻮﺷﻪ ﻣﻴﮑﻨﻴﻢ ... ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ... ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩﺷﺎﻥ و بیاﻣﺮﺯﺩﻣﺎﻥ ... ... اﻟﻬﻲ ﺁﻣﻴﻦ ...
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم